۱۳۸۸ اسفند ۲۵, سه‌شنبه

آرتين و آخرين روزهاي سال 88

سلام
بالاخره بعد از چندين روز شلوغي كار امروز فرصت شد تا سايت رو بروز كنم:
1- ميزباني آرتين براي خاله ها در دانشگاه (همكاران ماماني)
آماده رفتن به دانشگاه (صبح زود)

با دوستان













در جمع خاله ها



























2- يك روز آرتين با  بابائي
روز 4 شنبه 19 اسفند ماماني جلسه داشت و نمي تونست آرتين رو با خودش ببره . بنابراين بابائي مرخصي گرفته و در كنار پسر گلش يك روز كامل رو به سر برد :














آرتين لالا















گرفتن شيشه شير توسط خودش














البته گاهي هم شيشه مي افتاد و آرتين گريه مي كرد














و وقتي بابائي دوباره شيشه رو بهش مي داد با دست چپش به زور دست بابائي رو پس مي زد كه خودش تنهائي شيشه رو بگيره











و شيشه بزرگتر رو هم خودش مي گرفت ولي اين يكي يه خورده تهش پايين تر بود ولي خوب مي تونست بخوره .














گاهي هم بازيگوشي مي كرد و به بابائي توجه مي كرد.
3- واكسن چهار ماهگي و تب شديد آرتين
آرتين رو روز يكشنبه 23 اسفند برديم پيش دكترش واسه چك ماهيانه و واكسن 4 ماهگي. بيچاره پسر گلم از نيمه هاي شب تب كرد و بابا و مامان آرتين رو واسه پاشوره بردن حموم و يه كم بهتر شد و بعد از خوردن شير خوابيد. اما فرداش دوباره همين آش بود و همين كاسه. خلاصه مامان و بابا رو بالاخص مامانش رو خيلي اذيت كرد. همش مي خواست بغل بشه و دم به دم هم شير مي خورد (تقريبا ساعتي يك بار) ولي از همه بيشتر آرتين جيگري ناز خودش اذيت شد.
وقتي واكسن 2 ماهگيشو زديم هم تب كرد اما اينجوري نبود . ايندفعه خيلي اوضاع بد تر بود.
خدا رو شكر گذشت.
4- به آخر سال نزديك مي شيم و امسال اولين نوروز آرتين كوچولو هست. فعلا برنامه اي نداريم واسه عيد ولي اول به يزد خواهيم رفت واسه ديدن اقوام. تا ببينيم بعد چي پيش مي آد.
5- چند عكس ديگه














بعد از حمام
































آرتين و عروسكش   وزوزو (زنبور كوچولو)


















خنده در خواب (شكار لحظه توسط ماماني)


















 خوشتيپ بابا و لبخند مستونه اش.