۱۳۸۸ دی ۲, چهارشنبه

بدرود برگ ريزان و درود برف ريزان

پاييز رفت با همه برگ ريزانش و خش خش برگهايش را به دست زمانه داد تا سفيدش كند با درودي به زمستان زيباتر از خودش.
ولي اين دست به دست شدن طبيعت براي ما ايرانيها شگون و مباركي دارد.زيرا شب چله را براي ما به ارمغان مي آورد. گويا براي طبيعت خيلي سخت است كه زردي پاييز را به سفيدي زمستان تبديل كند . براي همين هم يك شب طولاني در اين ميان قرارداده است.
يلدا براي ما ايرانيها خيلي زيباست چون دور هم و براي هم هستيم. با انواع خوردنيها و گرفتنيها !!!
خوردنيها مثل آجيل مخصوص كه شامل تخمه پسته انجير گردو نارگيل و ... ميوه ها مثل هندوانه و انار و ...  شيريني ها و خلاصه شب پرخوري هست.
گرفتنيها مثل فال حافظ و كادوي تازه عروس و تازه داماد و ...
آرتين به همراه ماماني و بابائي يلدا رو پيش يك تازه عروس و داماد عزيز (خاله پريسا و عمو هومن) بود.
جاي همه عمو ها و خاله ها خالي خوش گذشت.پدر و مادر خاله پريسا و داداشش ويكي از دوستان خانوادگيشان به همراه داماد ايشان در اين جمع صميمي حضور داشتند. ممنون از خاله پريسا و عمو هومن .عكسهاي زير مربوط به همان شب است.
در يزد به اين شب شكمبه شورون گويند. (گويا در اراك هم به همين نام معروف است).
خيلي خيلي شرمنده خاله فرشته و عمو مهدي و سينا كوچولو شديم چون عصر 30 آذر ما رو واسه شب يلدا به خونه شون دعوت كردن اما كم سعادت بوديم و نتونستيم در خدمتشون باشيم.
و عكسها :



















راستي آرتين جديدا ياد گرفته وقتي طاق پشت مي خوابونيمش شروع به غلتيدن مي كنه و تا 90 درجه (تقريبا) مي غلطه.
واسه همين بايد مواظب باشيم كه اگه دور و برش نا مناسبه بالشتي چبزي بگداريم.

۱۳۸۸ آذر ۳۰, دوشنبه

آرتين 34 روزه

سلام
خوب آرتين جون بالاخره يك ماهگي رو رد كرد و فعلا شب و روزش درست شده (2  3 شبه).
و اما دوريها به پايان رسيد و آرتين و مامانش به تهران اومدن (جمعه شب).
شنبه شب آرتين رو واسه خريد برديم بيرون چه بيروني :
اول رفتيم شهروند پونك : كالسكه آرتين به همراه چرخ دستي خريد و كلي ماجراها. مثلا تا وقتي آرتين ساكت بود هر دومون دنبال خريد بوديم و تا وقتي آرتين نق مي زد يا گريه مي كرد نوبتي يكي آرتين رو داشت و يكي خريد مي كرد(جنس انتخاب مي كرد).
بعد رفتيم هايپر استار : باز مثل قبل ولي اين دفعه شرايط به دليل شلوغي و ... سخت تر بود آخر سر هم نصفه نيمه خريد رو رها كرديم و برگشتيم خونه. اما چرا 2 جا رفتيم!؟ راستش شهروند رو نبايد مي رفتيم ولي بن داشتيم گفتيم بريم ببينيم مي شه خريد كرد يا نه؟ آخر هم خريد نكرديم چون من يادم رفته بود بن كارتمو شارژ كنم.
ولي چرا هايپر استار :‌تنها جايي دور و بر ما كه پوشك Pampers اصل آلماني سايز 1 (نوزادي) داره همونجاست و قيمتش هم خوبه.
خوب بگذريم
امروز صبح بنده مرخصي گرفتم تا به همراه مامانش آرتين كوچولو رو براي اولين بار(بدون كمك مامان جون آرتين) حموم كنيم. بر خلاف تصورمون كار خيلي سختي هم نبود. در ضمن آرتين اصلا گريه نكرد تازه خوشش هم مي اومد. مخصوصا با صداي آب خيلي حال مي كنه فكر كنم خيلي بهش آرامش ميده.
در پست بعدي حتما عكسهاي جديد آرتين رو آپلود مي كنم.

۱۳۸۸ آذر ۲۹, یکشنبه

زال و رودابه

وقتي آرتين هنوز به دنيا نيومده بود من داستان زال و رودابه رو از شاهنامه فردوسي 2 بار واسش خوندم.امروز ويدئويي تمريني از اركستر سمفونيك به رهبري محمد رضا درويشي و با آهنگسازي حميد متبسم و با تكخواني شاهزاده موسيقي سنتي ايران همايون شجريان رو كه قسمتي از همون زال و رودابه در قطعه اي به نام سيمرغ هست رو آپلود مي كنم.اميدوارم لذت ببريد.
http://www.dailymotion.com/video/xbkb58_yyyyyy-yyyyyy-yyyyy_music


۱۳۸۸ آذر ۲۳, دوشنبه

آخي افتاد بالاخره

آخي بالاخره افتاد اين حلقه پر دردسر
امروز صبح حلقه اسلام دست از سر آرتين جون ما برداشت و اميدوارم از امشب نفس راحتي بكشه بچه بيچاره.
و اما آرتين ياد گرفته وقتهايي كه نق نق مي كنه و حوصله نداره با دستش پستونك رو مي اندازه و هر چي تلاش مي كنيم كه دوباره پستونك رو بهش بديم موفق نمي شيم و مجبوريم بغلش كنيم و آرومش كنيم كه متاسفانه اين باعث شده آرتين بغلي بشه
خدا به دادمون برسه.


۱۳۸۸ آذر ۲۲, یکشنبه

آرتين ميزبان


و اما آرتين جان علاوه بر اينكه مهموني ميره مهمون هم دعوت مي كنه. ديروز شنبه ظهربابا و مامان و باباجون و مامان جون و خاله نيلوفر و دايي مسعود و زن دايي الهام(و ني ني شون) و مامان بزرگ و عموعبدالرضا و زن عمو رو دعوت كرده بود رستوران توت فرنگي يزد و خلاصه شرمنده مون كرده بود.رستوران از نظر غذا و فضا خوب بود ولي پرسنل اي  بد نبودن به هر حال راضي بوديم. ممنون از جيگر بابا.
و چند تا عكس :

آرتين در حال جواب دادن به قربون صدقه رفتن ها



ژست با پستونك

















اي لختي !!!

 خرگوش كوچولو!!! در رستوران توت فرنگي

۱۳۸۸ آذر ۲۰, جمعه

یک عکس دیگه



آرتین آماده شده که به اولین مهمونی زندگیش بره. خونه خاله زهرا و عمو محمود.

اندر احوالات آرتین 24 روزه

و چنین شد که ... آرتین در حلقه اسلام گرفتار آمد!!!!
بله روز 4 شنبه آرتین خان رو بردیم بیمارستان مجیبیان یزد و همونی که خودتون می دونید سر همه پسرهای مسلمان در می آرن آوردیم.چاره ای هم نیست بالاخره این شتری هست که در خونه همه پسرهای مسلمون می خوابه.در مورد روشش هم که بابای رادین جون توضیحات مفصل در وبلاگ رادین آورده من دیگه سخن کوتاه می کنم.
اما امروز 2عکس جدید از آرتین آپلود می کنم. این 2 عکس از کیارش جون پسر گل خاله مژگان به همراه آرتین گلی هست. کیارش حدود 2 ماه از آرتین بزرگتره.



در عکس دوم آرتین عطسه کرده که باعث شده کیارش جون از خواب بپره و گریه کنه!!

۱۳۸۸ آذر ۱۱, چهارشنبه

آرتين شب زنده دار

پسر گل بابا شب و روزش جابجا شده و روزها مي خوابه و شبها بيداره.
فعلا هم نمي دونيم چيكار كنيم.
شنيدم كه اكثر بچه ها تا 40 روز اينجورين.
متاسفانه من كه ازش دورم چون آرتين با مامانش يزد هستش و من تهران و آخر هفته ها
ميرم به ديدن جفتشون.
معنيش اينه كه من فعلا شبها مي خوابم اما مامانش مجبوره شبها بيدار باشه.
خوب اگه خاله ها و عموها راه حلي دارن يا تجربه اي دارن بفرمايند.
تو اين چند روزه كه اين وبلاگ راه افتاده عموها و خاله هاي بسياري محبت كرده اند و
بازديد كردند يا لينك دادند و يا نظر كه همينجا ازشون تشكر مي كنم.
امروز كه رفتم سايت Webgozar واسه ترافيك سايت ديدم كه يك نفر از روسيه بازديد
كرده سايت رو خيلي تعجب كردم آخه كسي اونورا نداريم ما.
ولي فكر كنم يكي از دوستان با پ ر و ك س ي وصل شده بوده به وبلاگ واسه همين
IP روسيه افتاده بوده (البته اين حدس خودمه).
به هر حال امروز آرتين 15 روزه شده و تقريبا به صداها حساس شده فكر كنم كم كم
نسبت به اسم خودش واكنش نشون بده. به هر حال منتظر روزهاي شيرين تر هستيم هر چند
كه اين روزها هم شييريني خودشو داره . روزهايي كه با قربون صدقه رفتن هاي ما بخنده فكر كنم
شيرين ترين لحظات باشه.

۱۳۸۸ آذر ۹, دوشنبه

آرتين

آرتين در تاريخ 27 آبان 1388 در بيمارستان كيان تهران بدنيا اومده و معني اسمش هم :‌ پاكي و تقدس   و همچنين نام هفتمين پادشاه ماد و نام يكي از سرداران كوروش هخامنشي هست.


چند عكس از جيگر بابا



آرتين و وبلاگش

سلام
بالاخره پسر گل بابا "آرتين" به دنيا آمد.
در اين وبلاگ سعي مي كنم در مورد آرتين و دنياي اطراف او بنويسم.