۱۳۸۹ فروردین ۲۹, یکشنبه

نوروز باستاني 89 و تولد رادين كوچولو

با درود خدمت همه خاله ها و عموها
اول از همه نوروز باستاني رو به همه تبريك مي گم.
دوم : اين نوروز اولين نوروز آرتين بود كه همه تعطيلات رو يزد در خدمت فاميل بوديم و به خاطر آرتين به ما اجازه نمي دادند كه به جاي ديگه اي بريم واسه مسافرت . اين هم عكسهاش :


















































كيارش و عمو پيمان - آرتين و بابائي :














ماماني و آرتين :














برداشتن پستانك با يك دست و خوردن دست ديگه :















سيزده بدر در پارك چيتگر :
































سوم : بالاخره آرتين كوچولو به مهد كودك رفت. ابتدا يك مهد كودك افتضاح نزديك دانشگاه و پس از 2 روز عذاب كشيدن به يك مهد كودك بهتر نزديك خونه (مهد ندا تو خيابان كاشاني) نقل مكان كرد.و در اينجا هم عكس آرتين با اسباب بازي هاش :
خوردن لب پاييني  :
























































آرتين و ماشين مورد علاقه اش :















اين هم عكس پرسنلي كه واسه مهد كودك ندا مي خواستند :


















اين عكس در شرايط بسياربدي گرفته شده است. چون تا چراغ خاموش مي شد كه عكاس شروع به كار كنه آرتين مي ترسيد و گريه مي كرد . خلاصه يك ربعي طول كشيد گرفتن اين عكس .
چهارم اينكه آرتين يك سرماخوردگي از اون بد قلقاش گرفته بود و 4 روز درگيرش بوديم و نتونستيم ببريمش مهد واسه همين من روز سه شنبه و ماماني روز چهار شنبه مرخصي گرفتيم و در خدمت آرتين بيمار بوديم تا خدا رو شكر خوب شد آرتين گلي.
پنجم : بالاخره رادين كوچولو پسر گل دايي مسعود هم در بيمارستان دكتر مجيبيان يزد به دنيا اومد. از همين جا به دايي مسعود و خاله الهام تبريك ميگم و به محض اينكه عكسش به دستم برسه آپلود خواهم كرد.

۴ نظر:

  1. سلام عسل خاله ، قربون اون عکس پرسنلیت برم که اینقدر نازه . تولد پسر دائیت مبارک خاله...چه زود از یکی یدونه بودن دراومدی قربونت برم!!... ولی برای ما هنوز تو یکی یدونه ای.

    پاسخحذف
  2. سلام عموجوووووووووووون .... خوبی؟؟ خوردنی شدی ها ... دلمون واست یه ذره شده.... به مامان و بابا بگو پمپرزم تموم شده تا بیارنت هایپراستار واسه خرید. اون وقت ما هم میایم اونجا تا ببینیمت. باشه ؟!!!
    البته این دفعه قول میدیم که رادین رو هم بیاریم.
    قربان تو
    عمو مهدی

    پاسخحذف
  3. مامانی من الان بدون تو سر کارم نشستم احساساتم قلمبه شده ميخوام بريزم بيرون.
    مامان جونییییییییییییییییییییییییییییییییی قوربونت بشم، متعجب من،دارم لحظه شماری ميکنم بيام مهد بيارمت خانه،
    آرتينییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
    مامانییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی.

    پاسخحذف
  4. سلام به ارتين توپولي ناز نازي. مهد رفتنت مبارك خوشگل پسمل. ايشالا هميشه توپولي و سلامت باشي و سرماخوردگيت هم خوب شده باشه. لپاتو ميبوسم عموجون. ويانا جيگري هم سلام ميرسونه

    پاسخحذف